پرش به محتوا

خاطرات اتوبوسی

بیاین قبل از رفتن به زیر دوش و سپردن اذیت‌های بی‌پایان دانشگاه، استرس سایت ماجرا و مشغولیت‌های کاری به آب روان، با دست نشسته و موی بسته از قشنگی‌های اتوبوس بگم براتون.

این خودروی چند میلیاردی، هرروز منو می‌رسونه سر کار. یه بار تو ایستگاه آدمی رو دیدم کپی برابر اصل ادی ردمین، همون قیافه متعجب و خاصش رو داشت و لباسش هم نشون میداد کارگر سر گذری یا سر ساختمون باشه. خوش‌شانس بود میتونست بازیگر بشه.

یه آقایی هم هست یکم تپل و میانساله، از اتوبوس نمیتونه بیاد بالا. چند بار دیدمش. هربار باید دستشو بگیری تا بیاد بالا 😂 یه بار دستشو گرفتم کشیدم بالا، خیلی نرم و فربه بود.

یه خانم معلولی هم هست با ویلچر و مامانش تا دم در اتوبوس میاد و میگه کمک کنید بیام بالا. سه نفری باید بگیریم بکشیمش تو اتوبوس بخش مردان. هر دو بار که دیدمش هم سوارش کردیم و هم پیاده‌ش. یه بار هم میله چرخشو از جا درآوردم و چند دقیقه معطل وصل‌کردنش شدم 😁

سر ایستگاه دوم هم کلی آدم وایمیسته ولی اکثرا خط ۶۲ سوار میشن. مسافراش ترکیبی از در و داف و آدم‌های پیره. صدی به نود حدس میزنم مشتری کلینیک زیبایی و دندون‌پزشکیای سجاد هستن 🤔

موقع پیاده شدن هم از در اول پیاده میشم چون یه سرعت‌گیر گنده داره که وقتی اتوبوس خیلی نرم بالا و پایین میشه، میتونم ژست موج سواری بگیرم.

برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *