پرش به محتوا

انتظارنداشتن و هنر رهاکردن!

به نظرم یکی از اتفاقاتی که همزمان با بزرگ‌شدن و البته رشدکردن ما رخ می‌ده، هنر رهاکردنه. شاید شما هم تو زندگیتون موقعیت‌هایی بوده که برای رسیدن به هدفی بیش از حد پافشاری کردین. منظورم تلاش زیاد برای دستیابی به موفقیتی نیست، منظورم اینه که جای اشتباه و تلاش بیهوده کرده باشین که در نهایت منجر به بدترشدن اوضاع شده باشه.

برای مثال، هممون تو بچگی می‌خواستیم با باهوش مدرسه دوست بشیم، یا تو جوونی مخ دختر خوشگله کلاس رو بزنیم یا اون کسب و کاره رو به هر قیمتی راه بندازیم. چیزهایی که این وسط قربانی می‌کردیم، عزت نفس، غرور و جایگاه خودمون بوده. زورزدن الکی برای به‌دست‌آوردن چیزی که براش آماده نبودیم یا اصلا به دردمون نمی‌خورده.

رهاکردن بهمون یاد می‌ده که توقعمون از دیگران، کائنات، خدا و هرچیزی که قبول دارین رو پایین بیارین. پس‌زدن‌ها و فشارهای روحی ناشی از نرسیدن‌ها که کمتر بشه، تازه می‌بینین که فرصت‌ها، افراد و موقعیت‌های ناب دیگه‌ای هستن که چشمتون بهشون نخورده.

مورد خاص خودم اینطوریه که خب شاید بدونید چقدر مرض راه‌انداختن کارهای مختلف و نیمه‌تموم گذاشتنشون رو دارم. از سایت و کانال‌های مختلف بگیر تا برنامه‌های مطالعاتی و تصمیم‌های مهم در زندگی! همیشه از دوستام و آشنایان می‌خواستم و انتظار داشتم که از خودم و کارهام حمایت کنن. ولی کم کم به این نتیجه رسیده‌م که حتی نزدیک‌ترین دوستت هم وظیفه نداره تا حتی هزار تومن به تو یا کسب و کارت کمک کنه.

وقتی اینطوری فکر کنی، تازه ذهنیتت روی مدار درست قرار می‌گیره. یعنی قرار نیست هر کاری رو مثل آزمون و خطا شروع کردی، دوست و آشنا بیان عضو بشن، خرید کنن، انگیزه بدن یا هرچی! اگه هم چنین کاری کردن از روی لطف و محبتشون بوده و دمشون گرم.

اینجاست که راحت گذر می‌کنی، رد می‌شی و وقت و اعصابت رو صرف خودخوری و نشخوار فکری نمی‌کنی. موقعیت‌های جدید رو می‌بینی، راه و روش تازه پیدا می‌کنی و دیگه کارت لنگ یک نفر و چند نفر نیست.

برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *