پرش به محتوا

تابستون به پاییز

چند ساله که شهریور و مهر، ماه‌های متحول‌کننده‌ای هستن واسم.

درست بعد کرونا که دانشگاه حضوری شد، باید یک ترم میرفتم بیرجند. اونم در حالی که هیچکس از بچه‌ها نبود و فقط سه تا درس داشتم. اما با کسایی آشنا شدم و دمخور بودم، جایی و طوری زندگی کردم که میتونم بگم یکی از بهترین تجربه‌های عمرم محسوب می‌شد. اون استقلالی که بود، اتفاقاتی که از سر گذروندیم و خیلی‌ چیزای دیگه.

سال بعدش دوباره در همین حول و حوش، تصمیم گرفتم تو فضای اشتراکی کار کنم. چه شیوه‌هایی از زیست‌کردن، کارکردن، رفتارکردن و ارتباط‌گرفتنی که اونجا دیدم و یاد گرفتم. با یه «چه خبر؟» می‌تونستی کلی معاشرت کنی و در گیرودار کار به ذهنت آرامش بدی.

توی این دو برهه، آدم‌ها مهم‌ترین بخش از رقم خوردن تجربه جذاب من بودن. حتی اگه ارتباطم با هیچکدوم پایدار نمونه، باز جزو قشنگترین خاطرات من هستن.

حالا بازم رسیدیم به نقطه تلاقی تابستون و پاییز و اتفاق هیجان‌انگیز دیگه ای داره رخ می‌ده. بعد از سال‌ها فریلنسری می‌خوام کار حضوری رو تجربه کنم و اولین باره که پکیج کلی خوبی داره به نظرم. چه آدمایی که در معارفه دیدم، چه جایگاه شرکتش و چه سمت شغلیم!

ببینیم چی میشه…

برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *