پرش به محتوا

در باب بی‌تفاوتی (Apathy)

تا حالا شده براتون هیچ اهمیتی نداشته باشه که دور و برتون چه اتفاقی می‌افته؟ زمانی که خالی از احساس باشیم و لذت، عصبانیت، ناراحتی و هیجان رو حس نکنیم به بی‌تفاوتی دچار شدیم.

مثلا وقتی که از فعالیت‌های دوست‌داشتنی قبلی‌تون دیگه لذت نمی‌برین یا جدایی، دوری و نبودن یکی از عزیزانتون دلتنگتون نمی‌کنه. این احساس با افسردگی رابطه نزدیک داره اما یکسان نیست. بیشتر یکی از نشانه‌های افسردگی به شمار می‌ره.

اگه به مشکلاتتون اهمیتی نمیدین، اتفاق خوب یا بد احساسی درونتون به‌وجود نمیاره، میلی به یادگیری چیزهای تازه یا ملاقات افراد جدید ندارید و حالت‌هایی از این دست، به احتمال زیاد بی‌تفاوت شدین.

سکته، آسیب مغزی، آلزایمز، پارکینسون و تومور از دلایل فیزیکی بی‌تفاوتیه، اما بیشتر مردم این حالت رو توی آدمای افسرده می‌بینن. با تست‌های پزشکی و عکسبرداری از مغز می‌تونین علت اصلی رو بفهمین. چیزی که من حس می‌کنم، در هم تنیدگی بی‌تفاوتی و افسردگیه.

در هر حال، این احساسیه که مدت زیادیه دارم. در واقع یه جور بی‌احساسی. حتی یکی از دوستان بهم گفت بستنی یخی ?ما انتخاب نمی‌کنیم که اینطوری باشیم. مثلا وقتی ذوق می‌کنی یا ناراحت میشی، انتخاب نکردی که، بلکه خود به خود اتفاق میوفته. پس وقتی ذوق نکنیم یا ناراحت نشیم هم دست خودمون نبوده.

درمان‌های بی‌تفاوتی هم شباهت زیادی به درمان افسردگی داره. مثل بیرون‌رفتن و دریافت ویتامین D یا معاشرت با آدمایی که دوستشون داری. همینطور انجام تمرین فیزیکی روزمره یا شکستن کارهای بزرگ به تسک‌های کوچیک و جایزه دادن به خودمون بابت انجام اون تسک‌ها.

برچسب‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *